دانستنیها
نویسنده: رحیم مخدومی
ناشر: سوره مهر
تاریخ چاپ:1370
تعداد صفحه:صفحه
· موضوع:دفاع مقدس
دسته:زندگینامه
· شیوه:خاطرات
· جامعه هدف:جوان،بزرگسال
کتاب جنگ پابرهنه را رحیم مخدومی در سالهای ابتدایی پس از جنگ بر اساس خاطرات خودش روایت میکند او که متولد 1345در ورامین و کارشناس امور تربیتی است در کنار معلمی که شغل اولش محسوب میشود تلاش گسترده و موفقی در ادبیات دفاع مقدس دارد و از ابتدای تشکیل دفتر ادبیات هنر و مقاومتِ حوزه هنری در این بخش مشغول شده و سپس به مدت هشت سال کارشناس نشر شاهد و دو سال در بنیاد مرکز به کارش در حوزه ادبیات دفاع مقدس ادامه میدهد. وی در جشنوارههای متعددی شامل: جشنواره کتاب معلم، جشنواره شهید حبیب غنی پور، جشنواره انتخاب کتاب دفاع مقدس بنیاد و جشنواره ارشاد 20 سال ادبیات پایداری بهعنوان نویسنده برتر معرفیشده است. از وی تاکنون بیش از 14 عنوان کتاب به چاپ رسیده است.
چه میخواهد بگوید؟
جنگ پابرهنه روایتی از جنگ است با حال و هوای دهه هفتاد. مجاهدینی که دستخالی مقابل دشمن سراپا مسلح ایستاده و از جانمایه گذاشته بودند در بازگشت به خانه، از دنیازدگی جامعه دلزده میشوند و مظلومانه زندگی را در کوخهایی که در مقابل کاخ مرفه ین بیدرد است ادامه میدهند. رحیم مخدومی خاطراتش را در قالب بیست داستان که هرکدام با آیهای مرتبط از قرآن آغازشده روایت میکند و درد کسانی را نقل میکند که برای انقلاب از جوانی، سلامتی و رفاه خود و خانوادهی شان مایه گذاشتهاند اما در مقابل مورد بیمهری قرار میگیرند. این خاطرات از شرح عملیات شلمچه شروع شده، به شرح دفاع نیروهای ایران در برابر حملات دشمن میپردازد. او در خاطرات خود، به شرح محاصره شدن رزمندگان گردان توسط نیروهایعراقی، شکستن محاصره با ایثارگری یکی از رزمندگان، شهادت فرمانده گردان، وضعیت مجروحان، گرمازدگی، عقب نشینی و وضع و حال یکایک همرزمانش در این عملیات و تلاش آنها و یاد شهیدان همرزم خویش پرداخته است و در پایانهم از بازگشت خود به تهران، پس از پذیرش قطعنامه 598 و زندگی عادی با پیش گرفتن شغل معلمی، سخن میگوید(موسسه کنتاب متن)
فرازها
نقد رفاه طلبی
نویسنده معتقد است که انقلاب اسلامی با تقابل ساده زیستی و تجملگرائی گرهخورده و آنچه بعد از جنگ تحت عنوان توسعه به جامعه تحمیل شد با آرمانهای انقلاب در تضاد است و این تضاد را در زندگی پس از جنگ رزمندگان پابرهنه بیان میکند.
جنگ اسلام و کفر
جنگ هشتساله که طولانیترین جنگ قرن بیستم لقب گرفت تقابل دو کشور و ملت نبود بلکه تقابل اسلام و کفر بود نویسنده با پرداختن به زندگی شهیدی از افغانستان صفبندی دوست و دشمن را بر اساس اعتقادات (و نه کشور یا ملت) بیان میکند.
روشن کردن زاویهای تاریک
حضور مجاهدان مسلمان دیگر کشورها بهخصوص افغانستان در سالهای جنگ و پس از آن کمتر موردتوجه قرارگرفته است.مخدومی با بیان خاطراتی از مجاهد شهیدی از کشور افغانستان زندگی او را از ورود به ایران تا اعزام به جبهه، شهادت و تدفین مظلومانهاش روایت میکند و فصل مهمی از جنگ را به تصویر میکشد که زاویهای تاریک از جنگ بود
نگاه موضوعی به دفاع مقدس
آثار دفاع مقدس عموماً با محوریت وقایع جنگ یا افراد نوشته میشود اما در جنگ پابرهنه یک موضوع محور قرار میگیرد و داستان حول تقابل فقر و غنا شکل میگیرد.
رجوع به اصل
رفتار رزمندگان اسلام در جبهه و پس از آن نتیجهی اعتقادی بود که ریشه در اسلام ناب داشت.مخدومی در ابتدای هر فصل با ذکر آیهای از قرآن میان اعتقاد و عمل پل میزند و خواننده را به اساسی که عمل از آن نشأتگرفته میبرد.
حجم کم محتوای فراوان
روایت بیست داستان در 154 صفحه حاکی از گزیده گویی نویسنده است که خواننده را تا انتها با خود همراه میکند.
فرودها
کمرنگ شدن تواضع و اخلاص
پرداختن به مظلومیت قشر مستضعف حاضر درصحنهی ایثار باعث شده تا اخلاص و کوچک شمردن عمل خود در برابر عظمت اسلام و خدمات دیگران کمرنگ شود.
عدم رعایت انصاف
در بخشی از کتاب که به مسئله پایان جنگ میپردازد بانیان آن را یکسره و بی هیچ استثنائی خیانتکار می داند و حتی اشارهای هم به امام و اطرافیان خاص او و مصلحتهایی که موجب این تصمیم تلخ بود نمیکند.
محدود کردن جهاد به نبرد
نویسنده همه آنهایی که توفیق حضور در جبهه را نداشتهاند اما در مصافی دیگر با کفر در ستیز بودند را گرفتار دنیا میپندارد و تلاش آنها را که نیاز اسلام را در بخشی بهغیراز نبرد مرتفع میکرد و برای رضای خدا انجام میشد را نادیده میگیرد.
از نگاه شما:
اگر بخواهید کتاب جنگ پابرهنه را معرفی کنید چه چیزهایی در موردش خواهید گفت؟آن را با دوستانتان به اشتراک بگذارید
چند خط خواندنی
اینجا عقبه گردان است. حمام محور در اینجاست. هرروز ماشین غذا تعدادی از بچهها را جهت استحمام به اینجا میآورد. در ضمن گرو هانهای ذخیره هم در اینجا استراحت میکنند.
میگویند گروههایی از شهروندان تهرانی جهت بازدید به جبههها آمدهاند، و یک گروه امروز به اینجا خواهد آمد. میگویند عدهای آشپز نیز آمدهاند تا برای رزمندگان یک وعدهغذای نذری بپزند.
امروز کامیون حامل اجناس هم آمده بود. کامیون پر بود از کمکهای نمازگزاران مسجد رحمتیم تهران. موسی پور برای گردان آبلیمو و شال مشکی آورده بود. محرم امسال دروندلهای بچهها برگزار میشود چونکه اجتماع در پشت خط مقدم مسئله آفرین است.
آقا سید و آقا مصطفی هنوز به دنبال رسیدگی به سر و وضع ماشینها و امکانات گرداناند. آمبولانس محور هنوز مسئله دارد.
چند نفر میآیند و میگویند: «آمدند!»
بچهها جهت استقبال، از سوله بیرون میریزند. تدارکاتیها شربت درست کردهاند. سقف سفید اتوبوس از بالای خاکریزهای مقر نمایان میشود. اتوبوس آرام آرام میخزد. از حدفاصل میان دو خاکریز که در ورودی نام دارد میگذرد و وارد مقر میشود. چهره غبارآلود اتوبوس، پارچه نوشتهای را به همه نشان میدهد: کاروان زیارتی جبهههای نور علیه ظلمت؛ کارگران کارخانههای چیت ری.
برق شادی در چشمان همه جوانه میزند. چراکه پابرهنهها دارند میآیند. و در میان این پابرهنهها هر کس آشنایی دارد و آشنای من در کارخانه چیت ری، «مشد علی» است، پدر مرتضی. یعنی نزدیکترین دوست من. مرتضی مرد جبهه است. بدنی زخم و زار دارد و یک انگشتش را هم ترکش برده. آخرین باری که میخواستم بیایم، مشد علی میگفت: «پسر کوچکم نیز مجروح شده و رگ اعصاب دستش قطعشده.» مشد علی همسرش را سال گذشته براثر زخم معده و بیماری قلبی از دست داد.
پیرمردهای چهره سوخته و پیشانی چینخورده از اتوبوس پیاده میشوند، با رزمندگان دیدهبوسی مینمایند. و به آنها هدیهای میدهند. هدیههایشان بستههایی است حاوی زیر پیراهن، عطر و جانماز، همه به هم عطر میزنند، همه معطر میشوند و همهجا بوی عطر میگیرد.
بروبچه ها به پیرمردها شربت میدهند. پیرمردها خاک جبهه را میبوسند و در دستمالهایشان به تبرک میبرند. جلو میروم. دستهای پینهبسته پیرمردی را میفشارم و گونههای خیسش را میبوسم. دستهای سفت و مردانهاش دستانم را گرم میکند و محبت عمیق و پدرانهاش را بر قلبم گره میزند.
-پدر خوش آمدید. مشد علی ورامینی با شما نیامد؟
-مشد علی؟! نسبتی با هم دارین؟
-از دوستاش هستم.
-نه، نیومد، داشت ساختمون می ساخت.
-انشاءالله به مبارکی.
مشد علی خانهای چهل متری دارد با سی متر زیربنا. تازگیها به فکر افتاده بود خانهاش را دو اتاقه نماید، برای سروسامان دادن به مرتضی(پایگاه اینترنتی پژوهشگاه علوم و معرف دفاع مقدس)
گفتنیها
1.حاشیهای که متن شد
سال1370 امام خامنهای تقریظی بر کتاب جنگ بابرهنه نوشتند که داستان آن از زبان رحیم مخدومی شنیدنی ست:برای مان خیلی غیرمنتظره بود. دوستان دفتر اشاره کردند که حضرت آقا این کتابها را میخوانند و از آن مهمتر اینکه تقریظ هایی نوشته اند و حتی از این هم مهمتر اینکه جلسهای گذاشته و میخواهد این نویسندهها را ببیند. این دیدار برای اولین بار صورت گرفت. یک اتفاق خیلی غریب دیگر این بود که غالباً هدیهها و تشویقهای حضرت آقا معنوی است و همه همچنین انتظاری داشتند اما در این نشست آقا گفتند میخواهند حق التالیف بدهند. من خاطرم هست که حق التالیف های بچهها آن زمان چیزی در حد یک ششم مبلغی بود که آقا دادند.(خبرگزاری فارس)
متن دستنوشته امام خامنهای :
بسمالله الرحمن الرحیم
ـ این انعکاسی از رنجهای مردم پابرهنه است که بخصوص در مقایسه با فداکاری همین مردم، بسی جانکاه و تلخ و ناپذیرفتنی مینماید... و وقتی روح لطیف و حساسی منظرهی این هر دو را به چشم دیده بلکه با آن زیسته باشد، با زبانی به همان تلخی آن را روایت میکند... و البته توسن خیال اهل هنر همیشه و در همهی میدانها از واقعیت پیشی میگیرد.. در روایتهای دیگر از همین جبهه و همان خط و در مقابله با همان دشمن، چیزی از همه برجستهتر است و شیرینتر، و آن، تواضع و چندان ندیدن کار خود در مقابل کار دیگرانی که ـ باری ـ آنان نیز در جبهههایی دیگر اما باز در برابر همان دشمن و به عشق همان خدا، تلاشی کرده و عرقی ریختهاند، اگرچه خطر در همهی میدانها یکسان نیست... و همهی کسانی را که فیض آن جبهه را نبردهاند، اهل دنیا و دلبسته به تعلقات آن ندانستن، و زحمت و مرارتی را که خود برای خدا بردهاند بر سر دیگران خرد نکردن.. و این صفت پاکان و پارسایان است.. این خصوصیت در این نوشته که از جهات بسیار: زبان، تصویر، پردازش، و بخصوص استفادهی خوب از آیات قرآن، خیلی خوب است، به چشم نمیخورد... و افسوس دیگر آنکه فرق است میان اینکه کسی از بسته شدن دروازهی جهاد و شهادت غمگین شود و حسرت بخورد امّا بااینحال از عمل به وظیفهای که مصلحت اسلام و مسلمین بر دوش همه نهاده خرسند باشد، و اینکه کسی اصل را بر تشخیص خود ـ اگر نگوییم میل خود ـ نهاده و قبول ختم جنگ را خیانت و کار شیطان و توطئهی دشمن بداند.. و حتی به اشارهای امام و خاصان او را هم مستثنا نکند.. در این کتاب شق اوّل دیده نمیشود...افسوس.
شب جمعه 9/12/70
(پایگاه اطلاع رسانی khamenei.ir )
انعکاس:
"جنگ پابرهنه" چه چیزی به شما افزود؟از خواندنش چه احساسی داشتید؟با دوستانتان به اشتراک بگذارید
پیوندها:
به نویسنده:
sooremehr.ir