سلام بر ابراهیم
دانستنیها
نویسنده:گروه فرهنگی شهیدابراهیم هادی
ناشر: شهید ابراهیم هادی
تاریخ چاپ: 1390
تعداد صفحه: 256
· موضوع:دفاع مقدس
· دسته:زندگینامه
· شیوه:خاطرات
· جامعه هدف:نوجوان،جوان،بزرگسال
سلام بر ابراهیم یک روایت خالصانه از یک بسیجی مخلص است. نویسنده نه تنها نامی از خود نمیبرد بلکه کمترین نمودی در روایت داستان ندارد. او 69 خاطره از دوستان و همراهان ابراهیم را به ترتیب از کودکی تا شهادت قرار داده و خود را کاملاً کنار کشیده تا شهید، آنگونه که بوده، دیده شود تنها در ابتدای کتاب با ذکر رویای خود که در آن جناب شیخ محمدحسین زاهد، استاد برجسته اخلاق، از مقام والای شهید میگوید سایهای ناشناخته از خود تصویر میکند و حتی برای انتخاب نام کتاب هم خود را کنار میکشد و پس از اتمام آن، قرآن را باز میکند و عبارت سلام علی ابراهیم را هدیه میگیرد تا مسئله را به سبک شهید حل کند.
چه میخواهد بگوید
شهید ابراهیم هادی در سال 1336 در محله خراسان واقع در جنوب تهران به دنیا آمد . در سایه تربیت قرآنی و اهلبیتی خانواده از همان کودکی در مسیر رشد قرار گرفت در نوجوانی وارد گود زورخانه شد تا در جوانی به فردی تأثیرگذار برای اطرافیانش تبدیل شود با صدای دلنشینی که داشت در هیئت مداحی میکرد، در مدرسه معلم ورزش بود و در محل با درآمد اندکش از ضعفا دستگیری میکرد. او همه توانائیهایش را صرف خدا میکرد.وقت هم که جنگ شروع شد از همان ابتدا وارد گود شد و پس مدتی گروه چریکی شهید اندرزگو را به همراه دوستانش پایهگذاری کرد. بسیاری از اعضای این گروه در آینده تبدیل فرماندهان عالی جنگ شدند. او با ورودش ورزش باستانی را هم به جبههها برد و ورزش را جزء کارهای روزانه همرزمانش کرد.درنهایت در بیستوهفتسالگی به شهادت رسید و مفقود الجسد شد.
فرازها
اخلاص
تأکید همیشهی او بر گمنامی و پرهیز از خودنمایی درحالیکه همه ابزار آن را از چهره زیبا، صدای خوش و موفقیت در میدانها ورزشی داشت
الگویی برای ورزشکاران
او در رشته کشتی به فینال مسابقات تهران رسید اما چون میدانست حریفش به جایزه مسابقه نیاز دارد شکست خورد. در روزگاری که شهرت و ثروت انگیزه بسیاری برای ورود به صحنه ورزش است ابراهیم هادی الگوی خوبی برای زنده کردن مرام پهلوانی ست
عرفان عملی
ابراهیم هادی نشان داد برای پیشرفت در امور معنوی راه گوشهنشینی نیست بلکه به خاطر خدا درصحنه بودن است
پیشنهادی برای نوجوان
سلام بر ابراهیم به دلیل حجم کم، مستقل بودن هر بخش از خاطرات و جذابیت شخصیت شهید میتواند پیشنهاد مناسبی برای گروه سنی نوجوان باشد
استفاده از آیات و روایات
پس از بیان هر خاطره از شهید آیه یا روایتی که نشاندهنده ریشهی عقیدتی عمل شهید است ذکرشده
هیئت؛ کانون تربیتی محله
شهید برای حفظ جوانان و نوجوان از آفات آنها در هیئتی سخنران محور جمع میکرد و اهلبیت را محور کار تربیتی قرار میداد
هدایت با رفاقت
ابراهیم هادی وقتی اشکالی را در کسی میدید بهجای اینکه با زبان نصیحتش کند در رفاقت کار درست را عملاً به او نشان میداد
نگاه ریشهای شهید
در ماجرای دزدیده شدن موتور وقتی سارق به دستش میافتد و او متوجه میشود به خاطر تنگدستی دزدی میکند بهجای اینکه با عامل برخورد کند، برای سارق کار پیدا میکند و علت را برطرف میکند
اقامه نماز
در وقت نماز درهرحال که بود درست از کار یا مسابقه میکشید و با صدای بلند اذان میگفت.
امید به اصلاح
حتی از اصلاح دشمن هم نا امید نبود.در عملیات مطلع الفجر صدای اذان صبح او در میان درگیری 18 نفر از عراقیها را به خود آورد و باعث پیوستن آنها به جبهه حق شد.
از نگاه شما:
اگر بخواهید کتاب سلام بر ابراهیم را معرفی کنید چه چیزهایی در موردش خواهید گفت؟آن را با دوستانتان به اشتراک بگذارید
چند خط خواندنی
استاد اخلاق
تابستان سال 1386بود. در مسجد امینالدوله تهران مشغول نماز جماعت مغرب و عشاء بودم. حالت عجیبی داشتم. تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند و من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ایستاده بودم. بعد از نماز مغرب وقتی به اطراف خود نگاه کردم. باکمال تعجب دیدم اطراف محل نماز جماعت را آب فراگرفته است ! درست مثلاینکه مسجد، جزیرهای در میان دریا باشد! امام جماعت که پیرمردی نورانی با عمامهای سفید بود از جا برخاست و رو به سمت جمعیت ایستاد و شروع به صحبت کرد. از شخصی که در کنارم بود پرسیدم: امام جماعت را میشناسی ؟جواب داد :" آ شیخ محمدحسین زاهد ، استاد حاجآقا حقشناس و حاجآقا مجتهدی هستن ".و من که قبلاً از عظمت روحی و بزرگواری شیخِ زاهد شنیده بودم با دقت تمام به سخنانش گوش میکردم. ایشان ضمن بیان مطالبی در مورد عرفان و اخلاق فرمودند:"دوستان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق میدانند و... اما رفقای عزیز، بزرگان اخلاق و عرفان عملی اینها هستند". و بعد تصویر بزرگی را در دست گرفت، از جای خود نیمخیز شدم تا خوب بتوانم نگاه کنم. تصویر، چهره مردی با محاسن بلند را نشان میداد که بلوز قهوهای بر تنش بود. خوب به عکس خیره شدم. کاملاً او را میشناختم. من چهره او را بارها دیده بودم. شک نداشتم که خودش است. ابراهیم، ابراهیم هادی.سخنانش برای من بسیار عجیب بود ، شیخ حسین زاهد استاد عرفان و اخلاق که علمای بسیاری در محضرش شاگردی کردهاند چنین سخنی میگوید !؟ در همین حال با خودم گفتم : شیخِ زاهد که... !؟ او که سالها قبل از دنیا رفته ! هیجانزده از خواب پریدم. ساعت سه بامداد روز بیستم مرداد 86 مطابق با بیست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اکرم(ص) بود.(تارنمای شهیدابراهیم هادی)
ورزشکاری طراز اول
بهترین خاطره والیبال ابراهیم برمیگردد به دوران جنگ و شهر گیلان غرب.چند دستگاه مینیبوس برای بازدید از مناطق جنگی وارد گیلان غرب شدند، مسئول آنها آقای داوودی رییس سازمان تربیتبدنی بود .آقای داوودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود.ایشان مقداری وسایل ورزشی به ابراهیم دادند و گفت:هر طور صلاح میدانید استفاده کنید.بعد گفت دوستان ما از همه رشتههای ورزشی هستند و برای ورزش آمدند.ابراهیم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنان نشان داد.آقای داوودی گفت چند تا از بچههای هیئت والیبال تهران با ما هستند نظرت با برگزاری مسابقه چیست؟مسابقه شروع شد.پنج نفر مقابل ابراهیم و تعداد زیادی تماشاگر...ابراهیم طبق روال قبلی با پایبرهنه و پاچههای بالا زده و زیر پیراهن مقابل آنان قرار گرفت بهقدری خوب بازی کرد که کمتر کسی باور میکرد.بازی یکنیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام شد.آنها باورشان نمیشد یک رزمنده ساده مثل حرفهای ترین ورزشکارها بازی کند.(همان)
چرا شهید گمنام؟
یکی از بچههای محل که همراه ابراهیم به جبهه آمده بود در ارتفاعات بازی دراز به شهادت رسید و پیکرش جا ماند. ابراهیم وقتی مطلع شد، خیلی تلاش کرد که به سمت ارتفاعات برود. ولی به علت حساسیت منطقه و حضور نیروهای دشمن، فرماندهان اجازه چنین کاری را به او ندادند. ابراهیم هم روی حرف فرماندهی چیزی نگفت و اطاعت کرد. یک ماه بعد که منطقه آرام شد. یکشب ابراهیم بالای ارتفاعات رفت و توانست پیکر این شهید را پیدا کند و با خودش به عقب منتقل کند. بعد باهم مرخصی گرفتیم و به همراه جنازه این شهید به تهران آمدیم و در تشییع پیکر شهید شرکت کردیم. چند روزی تهران ماندیم که کارهای شخصی را انجام بدهیم. در روز بازگشت با ابراهیم به مسجد محمدی رفتیم. بعد از نماز، پدر همان شهید جلو آمد و سلام و علیک کرد و ضمن عرض تشکر گفت: "آقا ابراهیم دیشب پسرم رو تو خواب دیدم که از دست شما ناراحت بود". ابراهیم که داشت لبخند میزد یکدفعه لبهایش جمع شد و با چشمانی بزرگشده پرسید: "چرا حاجآقا؟! ما با سختی پسرتون رو آوردیم عقب" پدر شهید با کلامی بغضآلود ادامه داد:"میدونم، اما پسرم توی خواب گفت: اون یک ماه که ما گمنام توی کوه افتاده بودیم مرتب مادر سادات حضرت زهرا (س) به ما سر میزد و خیلی برای ما خوب بود. اما از زمانی که پیکر ما برگشته دیگه این خبرها نیست و میگن این افتخار برای شهدای گمنامه ." ابراهیم که اشک توی چشمانش جمع شده بود دیگر نتوانست خودش را کنترل بکند و گریهاش گرفت. پدر شهید هم همینطور. بعد از آن بود که همیشه در دعاهای ابراهیم آرزوی شهادت و آرزوی گمنامشدن کنار هم قرار گرفت و آرزو میکرد شهید گمنام باشد(کافه کتاب)
گفتنیها
1. ترجمه کتاب
سلام بر ابراهیم در حال ترجمه به زبانهای دیگر بوده و تاکنون به زبان اردو ترجمه شده است.ترجمه اردوی این کتاب در کشمیر پاکستان ترجمه و منتشرشده و دهه فجر سال گذشته مراسم رونمایی آن برگزار شد که این اثر در همین منطقه توزیعشده و تاکنون یک نوبت از آن به چاپ رسیده است.ترجمه به انگلیسی توسط باغموزه دفاع مقدس انجام میشود.( خبرگزاری بینالمللی قرآن-ایکنا)
2. وقف در گردش
شرکت مخابراتی رایتل در یک طرح حمایتی، این کتاب را با نیت «وقف در گردش» به مخاطبان مختلف هدیه میکند.در ابتدای کتاب نوشتهشده است: اهداکننده از شما درخواست میکند در صورت عدم تصمیم به مطالعه این کتاب و یا پس از مطالعه آن، کتاب را به دیگر دلدادگان راه شهدا هدیه داده و در ثواب انتشار فرهنگ ایثار و شهادت سهیم شویم
3. مستند
مستندی 40 دقیقهای از شهید ابراهیم هادی تهیهشده که میتوانید آن را اینجا ببینید
4. دریافت متن کتاب
میتوانید سند(فایل) پیدیاف کتاب را ازاینجا دریافت کنید
5. ساخت سرود
سرود زیبایی با صدای حامد زمانی برای تقدیر از رشادتهای این شهید در روز ملی جوان اجرا شد
آهنگ را ازاینجا دریافت کنید
انعکاس:
سلام بر ابراهیم چه چیزی به شما افزود؟از خواندنش چه احساسی داشتید؟با دوستانتان به اشتراک بگذارید
پیوندها:
به نویسنده:
...
به ناشر: