خداحافظ کرخه
دانستنیها
نویسنده: داود امیریان
ناشر: سوره مهر
تاریخ چاپ:1369
تعداد صفحه: 111 صفحه
· موضوع:دفاع مقدس
· دسته:زندگینامه
· شیوه:خاطرات
· جامعه هدف:جوان،بزرگسال
داود امیریان نویسندگی را با فرستادن یک خاطره به مسابقه فرماندهی من، در سال 1369 آغاز کرد و بعد از به دست آوردن رتبه سوم این مسابقه، تشویق شد تا خاطراتش از جبهه را بنویسد، که حاصلش همین کتاب خداحافظ کرخه است. حالا بعد از گذشت سالها 26 اثر در زمینههای مختلف از زندگینامه شهدا و فیلمنامه گرفته تا رمان از خود بهجای گذاشته است اما همچنان اولین کارش،جزء بهترین کار او نیز هست.
چه میخواهد بگوید؟
خداحافظ کرخه، داستان نوجوانی ست که شناسنامه خود را تغییر میدهد تا بتواند به جبهه برود.او در چهارفصل کتاب با همان زبان ساده و بیآلایش یک نوجوان بسیجی توضیح میدهد که چطور دو بار مجروح و به بیماری گال دچار میشود اما با همه این تلخیها، طنازی خود را از دست نمیدهد، به بهانههای مختلف خنده را روی لب خواننده میآورد و از نقل خاطرههای شیرین غافل نمیشود.
فرازها
گزیده گویی
خاطره نگاریها معمولاً کتابهایی پرحجم از کار درمیآیند، اما خداحافظ کرخه، در 111 صفحه مطلب را تمام میکند و در عین هیچچیز را نگفته باقی نمیگذارد.
روایت یک بسیجی
داستان، همانطور که از یک بسیجی انتظار میرود خیلی ساده و روان گفته میشود، کاملاً بیتکلف.
واقعیت نگاری
تلخیها و شیرینیها را در کنار هم نقل میکند تا واقعیت جبهه را بهدرستی ترسیم کند.
شوق برای جهاد
برای یک نوجوان امروزی، روایت کسانی که با شور و شوق به استقبال خطر میرفتند تا وظیفه جهادی خود را انجام دهند بسیار اثربخش است.
الگوی شادی
شادیها و تفریحات جبهه با آنچه امروز در فضای شهر با تمسخر دیگران، جلفبازی و گناهآلود شده فاصله دارد و الگوی درستی از شادی سالم را به خواننده میدهد.
فرودها
عدم یکنواختی روایت
لازم به اشاره است که یکنواختی کلید موفقیت در نوشتن بوده و برای تطابق حس فضاسازی و نگاه راوی، زاویه روایت باید از چارچوب داستانی خارج نشود که در «خداحافظ کرخه» گاه از این رویه به دورمانده و از یکدستی خارج میشود(تبیان)
از نگاه شما:
اگر بخواهید کتاب خداحافظ کرخه را معرفی کنید چه چیزهایی در موردش خواهید گفت؟آن را با دوستانتان به اشتراک بگذارید
چند خط خواندنی
اعزام به جبهه
من متولد 1349 هستم . درحالیکه حداقل سن برای اعزام 17 سال تمام بود . با یکی از دوستانم که قبلاً به جبهه رفته بود ، مشورت کردم . قرار شد فتوکپی شناسنامهام را دستکاری کنم . همین کار را کردم و به پایگاه ابوذر رفتم .پذیرش بسیج طبقه دوم بود . عرق سردی تنم را میلرزاند . تابهحال از این کارها نکرده بودم . با دلهره وارد اتاق شدم . مردی پشت میز نشسته بود تا مرا دید با نگاهی براندازم کرد و بیمقدمه پرسید : متولد چه سالی هستی ؟
48.... متولد 1348 هستم .
درس تواضع
وسط سینهزنی، ناگهان، حاجآقا بایگان، روحانی گردان، برخاست و دستهایش را رو به آسمان بلند کرد. چادر تاریک بود و میشد او را از عبای بلند و سفیدش شناخت. حاجی، درحالیکه بغضکرده بود، گفت: «برادرا! ما آمدهایم اینجا تا پاک شویم. آمدیم که گناه نکنیم. حالا کسانی که گناهکارند، از چادر خارج شوند و بچههایی که اطمینان دارند بیگناهاند،بمانند.
آه و ناله بچهها بلند شد. خیلیها بلند شدند و بیرون رفتند. آنها خودشان را گناهکار میدانستند. چندنفری هم داخل چادر ماندند. ما ایستادیم و به حال آنها که ماندند غبطه خوردیم. حاجآقا بایگان تکتک بچههای داخل چادر را میبوسید و بهصورت آنها دست میکشید و میگفت: «قربان چهرههای نورانی تون برم. من را هم در آن دنیا شفاعت کنید.»
پس از مدتی، عزاداری تمام شد و ما داخل چادر شدیم. همینکه چراغ روشن شد، نتوانستیم از خندهمان جلوگیری کنیم. صورت تمام کسانی که داخل چادر مانده بودند، سیاه بود؛ و سیاهتر از صورت دستهای حاجی. حاجی درحالیکه میخندید، گفت: «منو ببخشید که این کار و کردم. میخواستم به کسانی که خودشان را بیگناه میدانند، درسی داده باشم. فقط پیامبران و ائمه اطهار هستند که معصوماند. ما که خاکپای آنها هم نمیشویم.
گفتنیها
1.حاشیهای که متن شد
در اسفندماه سال 1370 رهبر معظم انقلاب متنی بر حاشیه کتاب نوشتند که دربردارنده نکات ظریفی درباره کتاب است:
بسمالله الرحمن الرحیم
این کتاب شیرین و ساده، زندگی و احساس و جهتگیریهای بسیجی را بهخوبی تشریح میکند. نویسنده که خود یک بسیجی با همه بار فرهنگی این کلمه است، با بیان بعضی از جزئیات بهظاهر کماهمیت، آن امر مهم را تصویر و ترسیم کرده است. بااینکه جوانی کم سن و سال است، بسی پختهتر از عمر خود مینویسد و میاندیشد. گاه در نقل حوادث، تسلسل طبیعی و منطقی رعایت نشده است.
باری، اینیکی از کتابهای خیلی خوب در مجموعه خاطرههاست.
20/11/70
انعکاس:
خداحافظ کرخه چه چیزی به شما افزود؟از خواندنش چه احساسی داشتید؟با دوستانتان به اشتراک بگذارید
پیوندها:
به نویسنده:
به ناشر:
sooremehr.ir
- ۹۴/۰۷/۱۹